خندیدم از اون خنده های بی صدای خجالتونه :)))
گفت : نه دیگه سریع جواب بده ..یهویی گفتم :آره ..بهم گفت : خب حالا که دخترم شدی .. پنچتا داداش بزرگتر دآری.. و شروع کرد از موقعیتاشون گفتن!
اونقدر خوشحال شده بود که از تو داشبردش گوشیه دیه که لمسی بوده و ازش استفاده نمیکرده رو داد دستم ..مثلا دخترشم دیه اون گوشی ماله من .. کُپ کردم ..
دیگه نزدیکآی مقصد بودیم که گفت مزاح بود و انرژی گرفتیم
گوشیشو با تعارف و تشکر دادم دستش.. گفتم به نوه هاش سلام برسونه
راست گفت اون لحظه که فکر کردم پنجتا داداش بزرگتر دارم انرژی گرفتم..خواب از سرم پرید .. ولی خدا رحم کرد فکر کن هشتآ عمه میشدی
آدما هر چیو ندارن،دوست دارن ..مثه برادر.. مثه دختر ! ما واقعا عجیبم :)
برچسب : هفتآد, نویسنده : 1yedokhtarakefa بازدید : 30